۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

مطربا بردار چنگ و لحن موسیقار زن ...

به یاد میارم اون موقع ها که بچه تر بودم و هنوز بچه ها( که منم شامل این مجموعه بودم) موبایل و mp3 player نداشتند , رابطه عجیبی با موسیقی داشتم یعنی بعضی آهنگها و ملودی ها من رو آنچنان به خلسه می برد که استادان هیپنوتیزم هم نمی تونستند. به خاطر همین با هم وجود عاشق موسیقی بودم . مثلا همیشه لحظه شماری می کردم تا بلکه ماهی یکبار دختر خاله بزرگم که بهش خاله می گفتم بیاد خونمون و من موبایلشو بگیرم و برم تو اتاقم ودر رو قفل کنم و برم زیر پتو به آهنگ amobio با اون کیفیت زاغارت گوش بدم . همیشه هم بعدش این آهنگ اون چنان تاثیری روم میذاشت که با چشمای خیس ودماغ قرمز, فش فش کنان از اتاق می اومدم بیرون که دل همه به حالم می سوخت اما...
اما الان همه اون آهنگ هایی رو که اون موقع حاضر بودم حتی لباسامو بدم تا یکبار دیگه بشنومشون رو دارم ولی دیگه هیچ کدومشون اون احساس قدیمی رو تو من زنده نمی کنه حتی gloomy sunday ای که اونموقع حاضر بودم به خاطرش رگمو بزنم ( این جدی میگم همینجوریشم این آهنگ تا حال 200-300 تا تلفات داده و به خاطر همین به آهنگ خود کشی مجار معروف شده)...

به هر حال فکر می کنم این رابطه عاشقانه بین من و موسیقی هم مثل رابطه بین دختر و پسراست که بعد ازدواج مثل ته دیگ ناهار باقی مونده روی اجاق گاز در ساعت 7 بعد از ظهر, سرد میشه.

الان می فهمم چرا فیلم تایتانیک این همه رکورد شکست...!